زندگی رسم خوشایندی است

زندگی رسم خوشایندی است
بایگانی
نویسندگان

تغییر

سه شنبه, ۱ مرداد ۱۴۰۴، ۱۱:۰۲ ق.ظ

روزهای تابستان در حال گذر هست و گاهی تند و گاهی آنقدر کشدار که گویی تمامی ندارد

اما می خواهم درباره ی جسارت تغییر صحبت کنم، غالبا آدم های اطراف من به تغییر مقاوم هستند و یک روتین معمولی و هر روزه را در زندگی دارند 

اما مادر دکتر در یک اقدام غافلگیر کننده آپارتمانش را در مشهد فروخت و به زادگاهش که روستایی سَر سَبز است برگشت و زمینی خرید و به مشارکت یکی از فرزندانش یه منزل ویلایی دو طبقه ساخت و باید بگویم کیف دنیا را می برد

پنجره اتاقها رو به یک مزرعه سبز باز می شود و تراس بسیار بزرگ و حیاط دلباز و... 

چنان جریان بادی در خانه می پیچد که من ابتدای ورود فکر می کردم کولر روشن است!

و باز بنده کماکان معتقد هستم جبر زندگی در شهرهای بزرگ ، زندگی درست تَر را، از ما ربوده است و ما به اجبار تن به زندگی های آپارتمان نشینی داده ایم

روی همین حساب است که من روزی چند ساعت بچه ها را پارک می برم لااقل آنجا آزادنه بدَوَند و انرژی خالی کنند( علم روانشناسی می گوید کودکان باید آنقدر بدَوَند که نفسشان بگیرد)

و کسانی که چشم می بندند به قضاوت دیگران و کار مورد علاقه و سبک زندگی مورد علاقه شان را می سازند آدم های عاقلی هستند 

تمام ابن مقدمات را چیدم که بگویم ما هم یک تصمیم درباره ی تغییر سبک زندگی دادیم اگرچه ابعاد مالی هم در پی دارد اما راضی هستیم و توکل به خدا و توسل به ائمه که برایمان پر از خیر و خوشی و برکت باشد 

☘️

در ایام شهادت عاشق ترین بنده ی خدا امام حسین علیه السلام ما به روستای مادر شوهر رفته بودیم و برخی از اعضای خانواده دورهم جمع بودیم 

در روستای ما مراسم عزاداری در صبح و عصر و شب پر شور برقرار بود و ماهم می رفتیم توی میدان اما به قول خواهر شوهر بزرگتر ما فقط برای حرف زدن و دید و بازدید آمده بودیم 

یکباره آشنا می دیدیم و گرم صحبت و... 

یا غذاهای نذری مسجد روستا که ماشالله تمامی نداشت

و یا بازی های گروهی مثل ادا بازی 

( خانم ها یک گروه به سرپرستی برادرشوهر بزرگ و آقایان و پسرها هم یک گروه)البته که ما نخست بردیم اما این لیدر ما بسیار نابلد و نادان بود و ما را درون چاه انداخت با آن اشاره های نابجا و نادرست 🤣  که فقط خودش می فهمید و خدای خودش! این چنین شد که گروه آقایان بردند 

متاسفانه چند روز بعد احساس کردم که بدرستی عزاداری را در حق آقا و خانواده اَش اَدا نکرده ام و شرمنده شدم 

دیگر تصمیم گرفتم عاشورا تاسوعا جایی نَرَوم و درست تر به عزاداری بنشینم 

 

۰۴/۰۵/۰۱
سمانه صبا

نظرات  (۲)

سلام عزیزم

همیشه به خوشی. 

البته که به نظر من مراسمات مذهبی تنها برای سوگواری نیست و برای درس گرفتن از سیره آن بزرگواران است. 

چه چیزی بهتر از شاد کردن دل پیره زنی که تنهاست که شاد کردن دلشان، سیره ائمه است. 

پاسخ:
سلام عزیزم
کاملا درست می گی، عزاداری باید با بصیرت باشه و باعث تغییر و رشد آدمی بشه اما متاسفانه من ظاهرش رو هم حفظ نکردم
بله دیدگاه قابل تاملی بود بویژه اینکه مادر همسر تنها هستند 
ممنونم از نظر شما 💝

منم خیلی دوست دارم خودم رو تغییر بدم اما فهمیدم ذهن ناهوشیارم منو تو یه مستطیل ثابت نگه داشته و تلاش های مکانیکی و ظاهریم بی ثمر می مونه.

پاسخ:
سلام خرسی
انسان فرمول بردار نیست، خلقت انسان ها بی نظیره و تو داری استعداد بی نهایتی هست که اگر بهش آگاه بشی خودت شگفت زده میشی
برای تغییر علاوه بر اراده، برنامه ریزی و پشتکار لازمه و توکل به خدا 
و باید بدونی بعد از هشت هفته انجام مرتب یک حرکت، جز روتین زندگیت می شه
موفق باشی خرسی. تو می تونی 👏

ارسال نظر

کاربران بیان میتوانند بدون نیاز به تأیید، نظرات خود را ارسال کنند.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">