ماه شب چهارده
جمعه, ۱۱ مهر ۱۳۹۹، ۰۸:۲۶ ب.ظ
نیمه شب بود. سروناز اندکی ناآرامی کرد
بلند شدم تا در میان آغوشم اورا بگیرم و با شیر شبانه ارامش کنم
مهتاب توی اتاق افتاده بود. همه جا روشن و روحانی و عجیب
دکتر هم بیدار شد. اندکی به دیدن ماه و مریخ کوچک سرخش گذراندیم. عجب شبی بود. دکتر چندتایی با دوربین حرفه ای اش عکس گرفت. عاشق آسمان شب است هرکجا باشیم دیدن آن و رصد اجرامش را ازدست نمی دهد. آسمان های زیادی تجربه کرده ام
از کلبه ی در وسط جنگل بگیر تا کپرهای کویری و کلبه های کوهستانی و ساحل های ماسه ای....
حس غریبی بود.
۹۹/۰۷/۱۱
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.