زندگی رسم خوشایندی است

زندگی رسم خوشایندی است
بایگانی
نویسندگان

۲۴۳ مطلب توسط «سمانه صبا» ثبت شده است

۱۰تیر

خستگی نیمه روز را با دمنوش محلی سیستان و بلوچستان و شکلات تلخ کادویی، رفع می کنیم. 

اصلا مشتقات شکلات و کافئین و قهوه و کاپو چینو،هات چاکلت و.... خلاصه هرچیز قهوه ای 😉را دوست ندارم. 😝 این همه خوراکی خوشمزه وجود دارد چرا این ها؟!مثلا همین دمنوش خوشرنگ زعفرانی سیستانی، عالی است.. عالی

🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃

سمانه صبا
۰۸تیر

چرا زیاد می نویسم؟ چون وقت آزادم بسیار زیاد شده.. نمایشنامه که تمام شد و. منتظر جواب چند انتشارات... صدرا نیست و بریز و بپاش و کارها نصف شده... عیال تا 7شب منزل نمی آید و من از هفتاد پادشاه خیالم آسوده است برای آشپزی سر وقت و پذیرایی و...

این روزها بعد از ظهر دست دخترکم رو می گیرم و به پارک می رویم فارغ از هر چیزی.. درد دل می کنیم... از خوشی ها،ناخوشی ها، دغدغه ها، خلاصه عجب همدم شیرین شده این سروناز بانو.

یادم می آید همیشه کسانی مرثیه سرایی می کردند برای تنهایی من ووخدا چه زیبا این همدم کوچولو را برای من آفرید 

🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴

 

سمانه صبا
۰۶تیر

این تیرماه ماه انتظارهاشده

انتظار برای آماده شدن سفارشات من... انتظار برای جواب بله یا خیر انتشارات مطرح ققنوس برای چاپ یا عدم چاپ نمایشنامه ی من 

چاپ کتابهای ونیر کامپوزیت ترجمه عیال که تاخیر هفته ای دارد و سیل شکایات برای آدمی که خوش قولی و تکریم آدم ها جز اولویت های زندگی اش هست. 

و مامان برای ده سال خلاصی از همساده ی آشنایی ده ساله پر معضل😄

 

🌳 

دوست اگر چه خوب اما خانواده برای من چیز دیگری است.هیج گاه رفیق باز نبوده ام و حسابی روی رفقا باز نکرده ام... مراوده های تلفنی و دیدارهای چندماه پر رنگ ترین فعالیت در غالب دوستهای دنیای حقیقی... در منطق من مجازی ها هم کلا عنوان دوست خطاب نمی گیرند(سابقا چرا اکنون مدتهاست نه) .رفتارهای خوبشان را الگوپذیری می کنم اما درگیر حضور یا عدم حضورشان نیستم.. و شاید این عدم وابستگی به دوست نشات از حضور و محبت پر رنگ خانواده ام است هم والدین و برادرانم و هم همسر و کودکانم... سپاسگذارم از خداوند متعال بابت خانواده ی با محبتم 

🌳 

امیدوارم زود انتظارمان سر رسد

 دو

سمانه صبا
۰۶تیر

دروغ چرا_

به آدمی از نزدیکانم حسودی می کنم... او این اواخر چیزی خریده که آرزوی سال‌های من است. اگرچه درک ما اندک و نادانیم از حکمت خدا.. اما گلایه دارم چرا او هر چیزی که می خواهد به آسودگی و به دور از سختی بدست می آورد اما ما با جان کندن هم به دان نمی رسیم...

چون یک حسود پلاستیکی.. بی ریخت.. پر از غر.. اخمو...و زشت رو هستم

 

سمانه صبا
۰۵تیر

مرتب بودن با بچه ها کار سختی است اما شدنی 

خانه های نامرتب من را دچار آشفتگی می کند به بهانه ی آزادی عمل کودکان و داشتن زندگی راحت قبول نمی کنم شلختگی و بی نظمی را.. باید به کودکان و اعضای خانه یاد داد... 

روی همین حساب کاناپه رنگی رنگی ام را مجبور به تعویض رویه کردم. چرا که رنگی رنگی جان اگرچه خوشگل بود منتهی پوست من را کند بس لک میشد

این هم لب تاب رفیق تنهایی من و عیال... نمایشنامه ام تقریبا تمام شد.. یکسال و نیم وقت گذاشتم و عالی از کار درآمد... الهی شکر 

سمانه صبا
۳۰خرداد

اطرافیان وسوسه ام می کنند از سفرها و مناطق تفریحی و خاص عکس بگیریم و در ایسنتاگرام پیچی درست کنم تا پای درست کردن می روم اما باز پشیمان می شوم.. می ترسم از روزی که گوشی بدست دنبال سوژه بگردم و اشتراک دهم. بگذار در خلوت بنویسم و بخوانم و کیف کنم....بگذار در سفر با آرامش تنها به جاده و دیدنی های طبیعی و تاریخی و فرهنگی غرق شوم... بگذار کودکانم در امنیت و به دور از هیاهوی مجازی بزرگ شوند.... 

🌳 

 

سمانه صبا
۳۰خرداد

یک ظهر آرام

اکثر همسایه ها به مسافرت رفته اند غالب آنها ویلاهای شخصی اطراف تهران یا شمال دارند... چند روزی است بعد از ظهرها سر و صدای بچه ها نمی آید... 

***'' 

مامان دو هفته با اصرار ما ماند... جمعه برگشت اینبار همراه صدرا... پسرکم اولین تجربه مسافرت تتهایی را تجربه کرد با وجود برادرزاده های مهربان و بازیگوشم محال است حوصله اش سر برود... بابا و مامان هم با حوصله هستند و حسابی با او بازی می کنند... پدربزرگ مادربزرگ جوان هم نعمتی است. 

****

کارآگاه آموزشی عیال اخر تیر در اهواز برگزار می شود.گارکاه اولش در زاهدان بود که از ترس گرمای هوا نرفتیم و مامان پیشمان آمد اما می خواهم عمری باشد بقیه کارگاه های او را بروم... هم فال و هم تماشا 

****

اکنون تنهای تنها هستم... عیال سر کار است... سرونازم لحظه ای پیش به خواب رفت و من مانده ام و یک خانه پر از تنهایی و سکوت لذت بخش 

سمانه صبا
۱۲خرداد

 

مامان من از آن مامان های کامل هستند.کافی است در انواع اقسام مشکلات از هر جنسی چه مالی چه روحی و یا هرچیزی از او کمک بخواهی یا حتی فقط دردل کنی، فوری خودش را دخیل کرده و به کمک فرزندان و خانواده اش می شتابد.. در زندگی ام مامانم و عیال جز کسانی هستند که وقت و عمر به بطالت نمی گذرانند...

مامان به جهت سه فرزند پشت هم و کمک به مامان ایران که خودش فرزند کوچک داشت و عشق و علاقه به خیاطی و دیگر امورات منزل خیلی نمی توانست به خودش برسد همیشه غصه می خورد که زیادی از سنش نشان می دهد، تا اینکه دو سال پیش از خرابی دندان پیش عیال شکوه و شکایت کرد و راه چاره خواست.. عیال هم یکباره پیشنهادی داد خوب اما گررران! از آنجا ارتباط صمیمانه ی بین مامان و عیال هست و مامان ایشان را بسیار قبول دارند موافقت کردند و راهی تهران شدند، برای ایمپلنت دندان. بماند چقدر رفت و آمد و هزینه کرد اما بسیار می ارزید... ایمپلنت دندان که تمام شد وسوسه شد لامینیت دندان انجام دهد. چرا که دندان ها کوتاه و بدقواره و زرد شده بود‌؛ عجب دندان هایی شد. لبخند که می زد‌؛ آدمی را وادار به تحسین می کرد! بعد از چندماه بنده خدایی پیشنهاد داد زیگل های فراوان دور گردن را بردارد؛ عجب خلوت و زیبا شد گردن چون مهتاب مامان! کار به لیزر صورت و برداشتن اضافات پلک و.... خلاصه جیب پدرمان خالی شد... یکبار بابا زنگ زد و یکهوو گفت :سمانه موتور مامانت بدجور روشن شده  لطفا او را از برق بکش چرا که من به ورطه ی ورشکستی نزدیک شده ام،لامصب تمامی هم ندارد قر و فر شما زنها!!! 😄*************

البته رسیدگی به زیبایی و بهداشت را نباید با عمل‌های متعدد و بیمارگونه ای برخی ها مقایسه کرد که قیاسی مع الفارق است.. 

سمانه صبا
۰۵خرداد

از شما چه پنهان ما اهل سریال نیستیم اما اگر از سریالی یا فیلمی خوشمان بیاید هر ازگاهی دیداری تازه می کنیم. 

مثال قصه های جزیره:سبک زندگی هاشان را دوست دارم؛ شاد و فعال و پر انرژی. زنانگی های بانوان سریال را هم می پسندم. دختران همیشه آراسته و با پیراهن های چین چینی و طرح های جذاب، گلسرها و پاپیونهای زیبا روی موهای همیشه بلند،کلاه های متعدد که به تناسب نوع مهمانی استفاده می کنند.،زیورات و بویژه سنجاق سینه های متعدد. 

من معتقدم بانوان و دختران باید لباسهایی متناسب با جنسیت خود بپوشند. چه بد مد شده است زنانی که لباسهای زمخت مردانه می پوشند و موی از ته می تراشند...

*******

یک سریال کره ای  پزشکی هم می دیدم که عاشقانه های بین دکترها را دوست داشتم. برایم جالب بود که پزشکان آن ها کلاه دارند چرا همسر من ندارد! خلاصه دست به کار شدم و برای همسرم یک ست روپوش خریدم با کلاه!!!! تا شبیه آن دکترها شود😅بنده خدا را مجبور کردم بپوشد و عکس بگیرم.. البته بگویم که بسیار خوشش آمد... البته عیال ما شبیه دکترهای خلیج فارس هستند نه از آن کره ای!!!! 

سمانه صبا
۰۴خرداد

آدم مرتب و با نظمی هستم. برای هر چیزی باکس و جعبه نظم دهنده داخل کمد و قفسه و تاقچه و کشو.. خلاصه هر جا باید وسایل سرجایشان باشد.. از باکس حوله ها بگیر تا باکسهایی برای لوازم آرایش و پوشکهای سروناز و جوراب و.... داخل منزل من ما دنبال هیچ چیز نمی گردیم زیرا همه چیز سرجایشان هستند.... آدم های شلخته عاصی ام می کنند و درک نمی کنم این هجم از بهم ریختگی را. 

اما با سروناز دیگر هالمان جمع و. جور نیست و کتاب و کاغذ و اسباب بازی اگر چه در طی روز چنیدن بار جمع می شود باز ریخته می شود... 

اگر چه بچه ها را عادت داده ام یا در اتاق بازی کنند یا در نشیمن اما خوب همان هم گاهی کلافه ام می کند...جز اتاق خوابم و هال پذیرایی ام که خیلی برای مرتب بودن و دنج بودنش تلاش می کنم کماکان با هال نشیمن و اتاق بچه ها ناارامم اگر چه اندکی نرم شده ام و پذیرفته ام که خانه ی بچه دار همین است.. 

و اینجا اتاق ساده ی تمیز و مرتب من که گوشه ای دنج برای دمی آسایش از خستگی های روزمرگی ام است... 

سمانه صبا