زندگی رسم خوشایندی است

زندگی رسم خوشایندی است
نویسندگان

۴ مطلب در خرداد ۱۴۰۳ ثبت شده است

۳۱خرداد

این روزها وقت کم می آورم، کارگاه سلامت روان شرکت کرده اَم  و هروز باید بروم، اگر چه چندان دور نیست و حال آدم را خوب می کند اما خیلی وقت گیر است، سپس بدو بدو باید ورزش بروم و گاهی چند کار ریز و درشت در این میان همیشه دارم و باید انجام شَوَد د. نهایت هَم  آوردن سروناز بانو از مهد که ساعت سه عصر می شود و تند تند بساط نهار... 

اگر چه از ساعت شش صبح بیدار می شوم اما بازهم کم می آورم. ورودم به خانه و دیدن خانه ای ریخت و پاش تمام انرژی ام را می گیرد، آن هم برای من که بسیار به نظم و تمیزی خانه اهمیت می دهم... دکتر چمبه و صدرا اصلا همکاری نمی کنند، و بسیار گلایه دارم.. چند روزی دکتر چمبه به جهت جراحی چشم منزل بودند، اگر چه روز دوم حالش کاملا بهبود پیدا کرده بود، اما یک استکان را هم جابجا نمی کردند، 

و این گونه شد که لباس‌های روی رخت آویز، گاهی سه روز دست نخورده باقی می ماند، حجم انبوهی از ظرف شسته شده روی آبکش و توی ظرفشویی، تلنبار لباس‌های چروکِ در انتظار اتو توی کمد، کمدها و آیینه ها در انتظار گردگیری روزانه و... حتی کار به جایی رسیده که روتختی  کتان روزهاست از جای خود جُم نخورده( من یک روتختی قلاب بافی روی تخت انداخته ام که برای راحتی خواب یک روتختی کتان ساده هم شب ها رویش می اندازم و صبح ها آن را جمع می کنم،)

لطفا پسرهای دلبندتان را طوری پرورش دهید که در امور خانه به شما و همسرشان کمک کنند

🌿

 

عید غدیر خم نزدیک است، عدالت بی نظیر مولا علی آنچنان بود که باعث کینه ی عمیق عده ای شد و فجایع کربلا روی داد. 

عیدتان مبارک🌺

 

 

سمانه صبا
۱۷خرداد

دختر عموی من در دانشگاه تورین ایتالیا برای یک فرصت تحقیقاتی پذیرفته شده، با درآمد بسیار عالی! هفته ی پیش من را فرستاده بود جردن(کنسولگری ایتالیا )برای چند سوال، هر چه گشته بود جواب پرسش هایش را در سایت‌ها و صفحات نیافته بود.روز پانزده خرداد برخلاف تصورمان باز بود و من دست وپا شکسته سوال پرسیدم و جواب گرفتم( مقابل کارمندش حسابی هول شده بودم😗 )

دانشگاه تورین، خودش کار دختر عمویم را درست کرده، اما او مْصر است که دختر شش ساله اَش را نیز همراهش ببرد اگر چه باز هم دانشگاه تورین قول مساعدت و همکاری داده تا سریع به پرونده دخترک هم رسیدگی شود، اما دختر عمویم معتقد هست ایتالیایی ها در کارهای اداری بسیار کُند و تنبل هستند و به قول معروف *جان به سَرت* می کنند، دختر عمویم تهدید کرده در صورت نبود دخترش، هرگز به ایتالیا نخواهد رفت و همکاری منتفی است( دانشگاه تورین هم حسابی به تکاپو افتاده). 

این مدل مهاجرت به گمان من، اصلا جای نگرانی ندارد و و صد البته وجه ی مناسبی هم دارد( شما آنقدر کاربلد هستین که کشور مقصد، تشنه ی مهارت و علم شماست) من به شخصه با مهاجرت های از نوع پناهندگی و تبعات آن اصلا موافق نیستم. (شنیده ام مهاجران پناهنده از یک سری امکانات کشور مقصد برخوردار نخواهند بود و شرایط زندگی در کمپهای پناه جویان سخت است) ویا مهاجرت بدون تمکن مالی و علمی. به نظرم کسی که اینجا مهارت خاصی ندارد و تمکن مالی هم ندارد شرایط جالبی هم در کشور مقصد نخواهد داشت.( بر اساس چند تجربه)

خلاصه با درایت مهاجرت کنید 🤲🌿

برای دختر عمویم بهترین را می خواهم، او همواره در تلاش و کوشش است و سر سختی غریبی دارد 🌺

سمانه صبا
۱۱خرداد

 هفته بسیار بدی رو گذراندم 

هجوم انواع اقسام بیماری به تَنم و رنجور شدن جان و تَنم. روزهای بیماری گاهی از شدت درد به خانم هایی که مادرانشان نزدیک شان هستند حسادت می کنم چرا بسیار جای خالی مامان را حس می کنم او در بیماری داری بی نظیر هست و چنان به بیمار می رسد که دو سه روزه سرپا می شود اما امثال ما تنها و یکه هستیم و باید علاوه بر خودمان، خانواده را نیز مواظبت کنیم، اما بیماری روح هزار برابر بدتر از بیماری جسم

رخدادی پیش آمد که بسیار نگرانم کرده، از شدت التهاب و اضطراب تَنم به عرق نشست و نوشخوار فکری لحظه ای رهایم نمی کند و حسابی من را بهم ریخته، دست به دامن خدا برداشته اَم تا خودش آن را حَل کُند.

پرودگارم تنها تو از درون متلاطمم خبر داری، خودت آرامش کن 

الا بذکر الله تطمئن القلوب

سمانه صبا
۰۶خرداد

سلام 

اردیبهشت شلوغی را گذراندم؛ ابتدای ماه به همراه مامان و بابا و خانواده ی داداش کوچیکه مسافرت رفتیم، خدا رو شکر هم هوا عالی بود و هم بسیار خوش گذشت و من همان ابتدای راه از خداوند جان خواستم که در این سفر اسراف نکنم، محیط زیستم را پاک نگه دارم و اموری که باعث ناراحتی خداوند جان و خلقش می شود را انجام ندهم. بوته های بهارنارنج حسابی گل داده بود و محیط را چون بهشت کرده بود، مامان هم حسابی برگ بهارنارنج چید و به دوستانش هدیه داد

🌿

اواسط ماه که درگیر پیدا کردن دبیرستان برای پسرک بودیم و مصاحبه و... از دبیرستان های خشک مذهب ظاهربین که تنها احکام را مورد توجه داشتند نه اخلاق را و پوشش مادر را الزاما چادر می دانستند تا دبیرستان های بی تفاوت! سرانجام  صدرا در مدرسه ی مورد نظر که مذهبی متعادل بود قبول شد. آنچه باعث تعجب من شده بود شهریه های آنچنانی بود از پیش دبستانی های صد میلیونی تا دبیرستان های دویست میلیونی( این شهریه ها برای مدارس خاصی چون مدارس سفارت و دیپلماتیک بسیار بیشتر است )

پروژه پسر تمام شد دَر به دَر دنبال پیش دخترک هستیم، ماشالله برخی مدارس قوانین ورود بقدری سخت است گویی وارد ناسا می خواهی بشوی که چنین گزینشی دارند

🌿

انتهای ماه هم مهمان داشتیم مامان ایران و خاله کوچیکه. سعی کردم حسابی میزبان خوبی باشم و سفر خاطره انگیزی را برای مامان ایران رقم بزنم  از استخر بگیر تا حرم حضرت معصومه و مسجد جمکران و بام تهران و غذای لبنانی و...

و دقیقا میان برنامه ها :باشگاه و مهد و کتابخانه و.... به جای خود

🌿

اتفاق هفته ی پیش هم عجیب و غریب بود، یک عده پای کوبی می کردند، یک عده قدیس سازی و حزن غیر عادی داشتند. من بعنوان یک انسان آزاده و اخلاق گرا هرگز از مرگ فجیع هیچ انسانی از هر دین و آیین و فرهنگی شاد نخواهم شد و جوک نخواهم ساخت. زیرا این کار را دور از شان انسان و ناپسند خداوند جان، می دانم. هرکسی که خدمت به خلق را سر لوحه ی زندگی خودش قرار داده از خداوند طلب آمرزش و رحمت می خواهم و برای هرکسی که منفعت خود را بر خلق ترجیح داده و مردم را به سختی انداخته اشد مجازات از درگاه حق می خواهم 🌿

 

سمانه صبا