راستش را بخواهید بسیار بسیار علاقمند هستم برای اینکه مسبب امر خیر میان دو جوان شَوم و چقدر در این راه تلاش کردم
دوست وبلاگی ام دکتر طوبی که از قضا در یکی از شهرهای جنوب زندگی می کرد را به دوست دکتر چمبه که او هم یک دندان پزشک بود آشنا کردم که البته جور نشد
خانم همسایه نان حوری السادات ،که پسرش در عمان در یک شرکت بسیار معروف سِمَت مهمی دارد، از من خواسته چند مورد برایش معرفی کنم که فعلا در مرحله معرفی هستند
( جالب اینجاست که باز من پرونده های خواستگاری را به دوستم صبا که روابط گسترده ای دارد ارجاع می دهم 😀)
و
..
چند روز پیش در اردوی دارآباد مادر یکی از همکلاس های سروناز ،من را گوشه ای کشید و گفت برای برادرش دنبال زن هستند. برادر جذاب، دارای خانه و ماشین خوب، تک پسر، مهربان، موقر با حیا و... )می گردد
با توجه به سن آقا پسر و معیارهای او برای او برای ازدواج من دو تن از دوستانم که بسیار خانواده ی خوبی دارند و خودشان مورد اعتماد ،زیبا، دارای کار مناسب و خانواده با اصالت و ثروتمند هستند معرفی کردم
دوست اولم که از هر جهت او را من می پسندم :خود ساخته، مهربان، هنرمند، شاغل با درآمد مناسب دولتی، خانواده بسیار خوب و کم جمعیت،و... این دوستم پدرش در زمان جنگ جز کادر درمان بوده و جانباز شده، و پدر بزرگش سردبیر یک روزنامه در زمان پهلوی دوم بوده است و خلاصه خانواده ی بسیار مناسب هستند
از لحاظ مالی هم یک آپارتمان دویست و خرده ای در منطقه یک دارند و...
از آنجایی که عکس نداشتم( دوست من آدم پروفایل های متنوع از خودش نیست )خلاصه من عکسی نداشتم که به ابن خانم نشان دهم، فقط وقتی سنش را گفتم و کمی از ظاهرش گفتم( درشت و سبزه رو)کلا پرونده را کنار گذاشت چون برادرش بور و خوشگل و خیلی پولدار دوست دارد( ایشان یک آپارتمان در غرب دارد و مادرش هم یک ویلایی کلنگی در مینی سیتی)خلاصه خانم گفتند :نه دوست شما که ما نمی پسندیم ،در ضمن ما پولدارتر هستیم!!!!!!
قرار شد دوست دومم که معرفی کنم. این دوست دومم مشترک میان من و دوست اولم هست ،ما هر سه همدیگر را می شناسیم.
بگویم که این دوست دوم بسیار زیبا، و دقیقا طبق اولویت های داماد چهل ساله بود! سفید، زیبا،بور، ظریف ،محجبه ی خوش لباس و پولدار
این دوستم یک چند طبقه در دروس دارند و علاوه بر ظاهر زیبایش بسیار ثروتمند هستند. همه کارخانه دار و بازاری!
طوری که ما مطمئن هستیم اصلا این جناب خواستگار را راه نمی دهند چرا به پولدارتر و خوش تیپ تر از این همه جواب منفی داده اند!!!.
ز
این خانم هم هی اصرار که شما صحبت کنید ما برویم، اگرچه توپ را توی زمین برادرش می انداخت و می گفت او وسواس دارد و ملاکهایش آنچنانی است حتی دکتر متخصص هم پیشنهاد داده اند چون سبزه بوده گفته نه او زشت است و رویم نمی شود بعدا با او بیرون رَوَم... اما من معتقد هستم علت مجردی این آقا که چهل و یک سالش شده است یحتمل خواهرانش هستند که گمان می کنند آسمان سوراخ شده و برادرشان افتاده است روی زمین!!!
اگر طرف با این سن هنوز به این بلوغ و درک درست از زندگی نرسیده است که ملاکش بور بودن و سفید و خوشگلی و پولداری طرف است ،همان بهتر که مجرد بماند و هیچ دختری را بدبخت نکند.. آدم اینقدر سطحی نگر!!!!
برخی ها فکر می کنند با یک آپارتمان و یک شاسی چینی و یک خانه ی قدیمی کلنگی پدر و مادر، بایک با یک ملکه ازدواج کنند!