زندگی رسم خوشایندی است

زندگی رسم خوشایندی است
نویسندگان

نعمت

شنبه, ۸ آذر ۱۳۹۹، ۰۹:۱۰ ق.ظ

اومدم مشهد دو هفته ای هست. قبل از محدودیت ها

گاهی که به برگشت فکر می کنم ته دلم خالی می شود اما هر آمدنی برگشتی دارد

روزهایم شلوغ و پر رفت و آمد

خاله سوسن و بچه هایش تقرییا هر روز به دیدن سروناز می آیند و دایم اصرار می کنند بچه ها را به خانه شان ببرند. گاهی از این همه محبت به من و بچه ها حیرت می کنم مثل پروانه دور بچه هایم می چرخند و عاشقانه دوستشان دارند. مامان می‌گوید سمانه دنیا گرد است و این همه محبت نتیجه همان محبتهای بی دریغی است که سالها پیش تو در حق بچه های خاله کردی.نمی دانم اما خودم زمانی که ریحانه و پارسا بچه بودند عاشقانه مواظبشان بودم.. شاید

دیگران هم مرا شرمنده می کنند

از دعوتی های داداش ها و محبت همسرشان و عشق برادرزاده هایم

تا مامان ایران جان

و بقیه.

همه شان شرمنده ام می کنند.

پدر و مادر نازنینم که هیچ. چون غول چراغ جادو هر چه بخواهم برایمان فراهم می کنند. خدا سایه شان رابالای سرمان حفظ کند

گاهی هی تند تند عذر می خواهم  از شلوغی های بوجود آمده.. مامان بابا شاکی می شوند و دعوایم می کنند

خدا جان کمبودهایی در زندگی داشته ام جز محبت که همیشه سرازیرش کرده ای. 

.... 

مادران چندتن از دوستان وبلاگی سابق فوت کرده اند.. خدا رحمتشان کند. 

۹۹/۰۹/۰۸
سمانه صبا

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

کاربران بیان میتوانند بدون نیاز به تأیید، نظرات خود را ارسال کنند.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">