زندگی رسم خوشایندی است

زندگی رسم خوشایندی است
نویسندگان

۳ مطلب در ارديبهشت ۱۴۰۲ ثبت شده است

۲۶ارديبهشت

در ده روز گذشته دچار انواع اقسام امراض متفاوت شدم و همزمان برای مشکلی دارو و درمان گیاهی استفاده می کردم، از انواع اقسام دمنوش ها با طعم زهر حلاحل تا بوی دود عنبر نسا و بخور گل چل گیس و ملحم پنجاه گیاه و...

همین که با این وجود زنده ام و می نویسم باید هزار بار سجده ی شکر گذارم

🌿🌿🌿

دیر جُنبیدم و بلیط مشهد تمام شد حالا ما مانده ایم و تعطیلات و خانه و بریز و بپاش بچه ها! 

🌿🌿🌿

کتاب در صحبت قرآن از استاد قمشه‌ای بسیار عالی و روان و در حد فهم است، طوری از قرآن می گوید گویی یه کتاب داستان نرم و لطیف با هزار پند و اندرز را می خوانی و حظ می بری

🌿🌿🌿

در نمایشگاه کتاب؛ کتاب‌های دوستم مهناز جعفری را دیدم، وی مترجم کتب آموزشی و بسیار مفید برای بچه ها و نوجوان هست، مطالبی که یادگیری آن باعث رشد جنسی، روحی درست بچه ها می شود، انتشارات مهرسا 

رمان وقتی به یک مرد مبتلا شدم را هم دیدم، اما به غرفه اش نرفتم و رخ نشان ندادم چون از ناشر دل خوشی نداشتم

اما نمایشنامه ام فقط آنلاین فروش دارد 

کتاب‌های همسر هم چندتایی در بخش های پزشکی موجود بود و خواهان زیادی داشت 

کتاب پرنده نگری نیز از یکی از دوستان فالوور اینستاگرام جناب پرویز بختیاری نیز بود 

 

حس خیلی خوبی داشتم که همسرم و دوستانم و البته خود ِ کمترینم، این چنین دست به قلم  هستیم

 

سمانه صبا
۲۰ارديبهشت

سلام 

عید از بس سرشلوغیان بودم درست حسابی نتوانستم مامان را ببینم برای همین برایش بلیط گرفتم تا یکهفته ای پیشمان بماند، در وقت کمی که داشتیم سعی کردیم حسابی به ما خوش بگذرد

غذاهای متنوع و غذاهایی که ماها قصد درست کردنش را داشتیم، را باهم پختیم

چند جای تفریحی رفتیم، تجریش گردی کردیم و... 

صدرا می گوید کاش مامان نرگس نزدیک ما زندگی می کرد، می گویم مامان جان؛ چون دور است قدرش را می دانیم اگر نزدیک بود مطمئن باش اینقدر هوایش را نداشتیم و قدرش را نمی دانستیم

🌿🌿🌿

عضو کتابخانه شدم و چند کتاب به امانت گرفتم، مقایسه کردم با کتابخانه ی بوستان قیطریه( منزل سابق)چقدر متفاوت بود، مسوول کتابخانه دختر جوان و خنده رو و گشاده رو، امکانات کتابخانه عالی، از نیمکت های نو و تمیز و بزرگ تا جای ساز و قهوه ساز و آب سرد کن و... هزینه هم بسیارررر کم.

 

سمانه صبا
۰۱ارديبهشت

آخرین جزء از قرآن کریم را در حالی تلاوت کردم، که متاسفانه به دلایل سرگرم شدن با امورات زندگی که بعضا چندان هم مهم نبودند فقط قرائت کردم و نتوانستم ترجمه بخوانم و تامل هم داشته باشند جز به تعداد انگشت شمار، و دست به دامن خدایم که مهربانی اش بی اندازه است که اندک عبادت را از من بپذیر 🌿

دلم بسیار گرفت، بی نهایت برای ماه رمضان و جز خوانی قرآن، دعای سحر، دعاهای روزانه اش و شبهای قدر دل تنگ می شوم، صد حیف که بسیار خسته بودم و شب بیست و سوم جز بازمانده ها شدم 

🌿🌿🌿

قصد سفر داشتیم اما هیچ جای خالی برای اقامت یافت نکردیم و باز من به دو مورد که سال‌هاس کنج ذهنم است رسیدم؛ یا ویلا بخریم یا یک کاروان مجهز، و البته فعلا جای پول‌های هردویش خالی است😆

🌿🌿🌿

سروناز را با مشورت دوستم در یک موسسه نوشتم، دوستم که بسیار در امر کودک خبره شده است، گفت مکان خوبی به نظر میاید

از همه مهتر جای موسسه بود که من را تشویق به این امر کرد، سبز و دنج. 

از هفته ی دیگر خدا بخواهد چهار روز در هفته کلاس خواهیم رفت، من و صدرا زبان و سروناز بانو هم موسسه.... سر شلوغیان می شویم

🌿🌿🌿

صدرا دوست دارد مهاجرت کند زیرا عاشق ماشین های گران قیمت آن هاست 

همسر از مالی و رزومه ی تحصیلی و.. خدا رو شکر مشکلی ندارد اما من آدم مهاجرت نیستم، نمی تونم بگذارم و بروم، رفتن راحت است اما ماندن و در حد توان خدمت یه جامعه و بالابردن فرهنگ جامعه و امور عام المنفعه برای مردمت بسیار مهمتر، اما صدرا را که من می ببینم احتمالا خواهد رفت حتی بخاطر ماشین باکلاس 🤭

 

تا اینجا را جمعه نوشته بودم و ذخیره کرده بودم و بقیه اش را امروز هفت اردیبهشت 👇😅🌸

 

🌿🌿

روز جمعه که در منزل ماندیم اما دانستیم بسیار کسل و بی حوصله خواهیم شد اگر هر سه روز را در خانه بمانیم، شنبه صبح زود بلند شدیم تا یک جایی نزدیک تهرون برویم، کنار سوپرمارکت ایستادیم تا مقداری مایحتاج بخریم یکباره دیدم من که اندک وسیله ای برداشته ام چرا مسافرت یکباره نرویم، این شد که پیشنهاد دادم و همسر بپذیرفت با توکل به خدا راه افتادیم 

شهر تفرش مقصد ما بود و باید بگویم بی نظیر این شهر، شهر تفرش شهر پدران علم و هنر ایران نام دارد

زادگاه فخر ایران پروفسور محمود حسابی، استاد علی حاتمی استاد مظاهر مصفا، اردشیر قوام( پدر پیوند مغز استخوان ایران )بانو فراغ فرخزاد، بانو پروانه وثوق( فرشته ی نجات کودکان سرطان ایرانی )مریم پیرهادی( اولین دندانپزشک زن ایرانی)وبسیاری دیگری که در این جا نمی گنجد ذکر نام گران هایشان. ... این بزرگان چه نقش بی بدیلی در روند آبادانی ایران داشته اند. 

و من دانستم اینان فخر ما هستند، ایرانی های اصیل و بافرهنگ غنی که علیرقم مشکلات ماندند و چه کارها انجام دادند، سر تعظیم برای هر ایرانی که قلبش برای ایران و ایرانی بتپد.

از آنجایی که بخشی از رمانم در شهر تفرش رخ می دهد من کوچه پس کوچه ها زیر باران نرم بهاری  می گشتم وپی خانه ی حاج ننه را بودم و به گمانم آن را یافتم 

پر از حس های ناب و دل انگیز  که یاد آوری آن هم نشاط به جانم تزریق می کند... 

و البته بخت باما یار بود و اقامتگاه هم مهیا شد و ما بیرون نماندیم 

خداجان هزار بار شکرت که  دیدنت زیبایی هات را به ما ارزانی دادی

فهرست مکان های دیدنی تفرش جان

خانه پدری نظامی گنجوی در روستای طاد

مزار بزرگ مرد ایران زمین و فخر ایران زمین پروفسور محمود حسابی

بنای بسیار دل انگیز ششناو

قنات باصفای و کهن ششناو

چنار 700ساله( عجب پیرمرد باصفای بود )

موزه استاد بصیر

 

 

سمانه صبا