سروناز سر روی شانه ام گذاشته است.. من در اتاق تاریک _روشن قدم می زنم و با آهنگ همخوانی می کنم. آهنگ به یاد ماندنی *بابام رو تو ندیدی*در ورژن جدید البته
گردنش کم کم شل می شود و شانه ام اندکی خسته و دردناک
دخترکم را در برمیگیرم وارام تکانش می دهم. موهای فرفری خرمایی اش را ناز می کنم و حظ می برم و هزار بار خدا را شکر می کنم از این موجود لطیف و مهربان و خوش و سر زبان و شیرین و زیبا و زبل.
غرق لذت می شوم از این که همدمی دارم در دنیای زنانه ام
سروناز گویی همه چیزش خاص و قشنگ است. روز تولدش اول بهار و ماه تولدش ماه تولد مولای من که ارادت ویژه ای به او دارم امیر المؤمنین علی (ع)، است و من به فال نیک می گیرم این تقارن های زیبا و پر معنی را
نقاشی زیبای دخترک هنرمندم