در میان کتابی که می خوانم
*اگر ساءل را رد کنی، مرا رد کرده ای
*ای بنده من چرا جوابم کردی و به من قرض ندادی!؟ از فقر من ترسیدی که نتوانم آنچه را داده ای بازگردانم؟ یا ترسیدی خیانت کرده ودر وعده هایم به تو دروغ گفته باشم؟
*ای بنده من سوگند به حقی که تو بر من داری دوستت دارم پس تو را به حقی که بر تو دارم دوستم بدار *
*من به توبه و بازگشت بنده ام از مردی که در سفرش مرکب و توشه اش را گم کرده و از یافتن آن ناامید شده و به انتظار مرگ خوابیده و سپس بیدارشده و مرکب و توشه اش را در کنار خود بیابد، شادترم
بر این همه عشق گریستن که هیچ باید جان داد
**'**' '
اوایل ماه مبارک سخت بود... نیمی از روز به تایپ ترجمه جدید گذشت و نیمی دیگر تهیه نهار و شام و افطار و سحر... الحمدالله تمام شد و من به زندگی عادی برگشتم. حتی وقت نمی شد توی آیینه بنگرم
****
ایا به هر رفت و آمدی اعتقاد داشته باشم و یا بیخودی روحم را آزرده ی این چیزها نکنم؟ 🌹