زندگی رسم خوشایندی است

زندگی رسم خوشایندی است
نویسندگان

۱ مطلب در شهریور ۱۴۰۰ ثبت شده است

۰۱شهریور

صفحه نوستالژی ها را نگاه می کردم... 

آن موقع ژست عکسها محدود به چند موقعیت بود. مثلا کنار تلویزون عکس انداختن... مسعود برادر من هم یکی این مدل عکسها دارد 

عکسهای قدیمی ارزشمند بودند چرا که کم و اندک چاپ می شدند نه چون اکنون که با لمس یه نقطه راه براه عکس می گیریم آن هم با ویرایش های آنچنانی 

 

حال و هوایم به قدیم رفت.. اندک خانه ی پیدا می شود که اسبابش قدیمی باشدو خاطره انگیز... از آن توری هایی که روی پشتی های لاکی می انداختند تا تلویزیون های چهارده اینچ وسیاه سفید... کمد تلویزیون چند طبقه و تا خرخره تویش کریستال می چپاندیم و...

وقتی سه چهارساله بودم با یکی از عموهایم در یک جا زندگی می کردیم ما طبقه بالا بودیم و آن ها پایین. خانه ی بزرگ با حیاط کوچک اما با صفا

ما تنها چند سال آنجا نشستیم و سپس به محله دیگری رفتیم و این عوض کردن محله چندین بار رخ داد

اما عموی من سالهاست همچنان آن جاست.. همان خانه بدون هیچ تغییری...  کمدها و درها و موکت ها و پرده ها و فرشها میزها و... .. هروقت عید نوروز به خانه شان می رفتم فکر می کردم وارد تونل زمان شده ام. چرا که گویب زمان در آنجا در دهه شصت متوقف شده است 

زنعمو مریم همچنان تمیز و مرتب و وسواسی بدون اینکه یک کیلو هم اضافه کرده باشد.. ریز و فرز و مومن

عمو هم بامزه و شوخ طبع و بی عار 

بچه هایشان سالها پیش ازدواج کرده اند.. نگویم که پسر بزرگ شان خواستگاری آمد و من همان بهانه همیشگی *مثل برادرم هستند*را آوردم

بچه های خوبی داشت. همه شان نیکو اخلاق و معتقد و ساده و سربه زیر برعکس عمویم که بسیار در جوانی شیطنت می کرد و می کند

و تنها دختر عمویم که سالهاست ندیدمش و فقط دورادور شنیده ام سه فرزند دارد.. زهره آرام، خونسرد زیبا و همیشه خندان 

سالهاست هیچ کدامشان را ندیده ام... امیدوار حال همه شان خوب باشد 

سمانه صبا