زندگی رسم خوشایندی است

زندگی رسم خوشایندی است
نویسندگان

۵ مطلب در اسفند ۱۳۹۹ ثبت شده است

۲۵اسفند

کم کم به انتهای سال نزدیک می شویم و شلوغی های عجیب و غریب تهران 

عیال امروز برای بستن قرداد چاپ دوم کتاب راهی میدان فاطمی شده بود و آنقدر همه جا را شلوغ و پر تردد دیده بود از خستگی رنگ به چهره نداشت

در بیست سال گذشته فروش این کتاب علمی در کشور بی سابقه بود. دمش گرم 

از وقتی دست ناشر را در گرانفروشی با سند و مدرک رو کرد و حقش را به بهترین نحوه ممکن از آنها گرفت و قرداد جدید را با یک سوم قیمت بست ارزو دارم بچه ها به او بروند زیرا که من در طلب حق اندکی خجالتی هستم و زود منصرف می شود...

****

اسمش برای ماموریت به سن پترزبورگ درآمده از یکطرف وسوسه دارد برود از یک طرف نمی شود کارش را رها کند چرا که متضرر می شود. دوری سه چهار ماهه هم سخت و مسیر پر خطر

به قول خودش نصیب هرکسی نمی‌شود سیاحت با کشتی و درنوردیدن دنیا اما باز به قول خودش تنها نیست و ما را چه کند

همه اش به کنار.. خطر راه را چه کنیم. 

این سومین بار است اسمش برای ماموریت رد می شود.. از آفریقا و آرژانتین که به خیر گذشت این هم به خیر بگذرد

****

می گوید؛ سروناز شیرین است برایش پیج درست کن خاطره شود.

می گویم؛ جای خاطره توی دفتر و آلبوم است خاله جانم. 

*'****

. دفتر یادداشتی برای هر دویشان دارم که ثبت می کنم خاص ترین لحظات شان را.. مقداری نامه و نقاشی و اسباب بازی و لباس و.. توی کارتنی نگه داشته ام ان شالله بزرگ شدند به دستشان برسد. از کجا معلوم این فضاهای مجازی پایدار بود و اطلاعات نپرید.. خاطره و عکس باید لمس شود... بو شود..

خاطرات هم مجازی شده! 

*******

پیشاپیش سال نو مبارک همه ی مردم ایران. ان شالله امسال با درایت بیشتری انتخاب کنیم تا اینچین شاهد گرفتاری های خودمان و ديگران نباشیم.

 

سمانه صبا
۲۰اسفند

یادم می‌آید در یک فیلم سینمایی *بیا از گذشته حرف بزنیم * مهین شهابی (خدا رحمتش کند) می گفت؛ گاهی دل تنگ همسرم می شود دوست دارم بدانم اگر بود کجای خانه را بیشتر دوست داشت

بع زبان خودمانی جای دنج!

من هم گاهی به خانه می نگرم و فکر می کنم کجای خانه ام را بیشتر دوست دارم.

یکی پنجره اتاق خواب که با پرده ی حریر جهازم مزین شده... آسمان شبش...تک درختی که در زمستان لخت و عور و در بهار جوانه می زند و سبز می شود و پرندگانش وآوای بی نظیر آن ها

و دیگری همین جا... کنار کتابخانه و گلهایم 

و باز گلیم اتاق خواب... به قول مامان حس مثبتی دارد. 

و البته همه ی اینها فقط بهانه است

دلت که با آرامش واقعی انس بگیرد این اسباب فرقی نمی کند از چه باشد

 

سمانه صبا
۱۶اسفند

دخترهایم هر کدام با دیگری فرق می کنند. یکی سایه دوست است یک آفتاب دوست یکی پر اشتها و دیگری بد غذا و افاده ای آن یکی قانع و کم خوراک.

به ساز همه شان باید برقصم 

******

هوا دلچسب شده

هوای انتهای زمستان و ورودی بهار و انتهای تابستان و ورودی پاییز را خیلی دوست دارم. خنکایش مطبوع است و نسیمش روح و جسم می نوازد

وقتی به جوانه های نوک درخت ها می نگرم می گویم خدا چقدر زیبا زنده می کنی مرده را

فتبارک الله احسن الخالقین

*****

یک پیچ دندانپزشکی از دکترین خواسته ده چهره برتر دندانپزشکی را انتخاب و تگ کنند. همسر رای زیادی داشته. به شوخی می گویم بروم چند پیچ فیک درست کنم و رای ات را بالا ببرم. می خندد شعر می خواند پر مفهوم که زبانم بسته می ماند

 

الْحَمْدُ لله عَلَى کُلِّ نِعْمَةٍ وَ أَسْأَلُ اللهَ مِنْ کُلِّ خَیْرٍ وَ أَعُوذُ باللهِ مِنْ کُلِّ شَرٍّ وَ أَسْتَغْفِرُ اللهَ مِنْ کُلِّ ذَنْبٍ»

 

 

سمانه صبا
۱۴اسفند

اینکه هر روزه مان در نهایت آرامش به شب برسد ناممکن است. 

دنیا دو روز است  یک روز با توست و یک روز علیه تو... روزی که با تست مغرور نباش و روزی که علیه توست صبور باش به یاد داشته باش که هر دو پایان پذیرند

بسیار زیبا از حضرت امیر

خب دیروز روز ما نبود خبری که اندکی نگرانم کرده و تنشهای کلامی برای همسر از یک انسان نادان در محیط کار

دو به شک بودیم برای تصمیم خروج از آنجا که با اتفاق دیروز به روشنی مسیر تصمیم بر ما نمایان شد و به قولی *خدایا سرانجام کار تو خوشنود باشی و ما رستگار*

با توجه به مسایل دور از اخلاق و عفتی و گویا بگویم *هرزگی*همان بهتر که این همکاری فسق شد*

****

صدرا تقویم درست کرده است برای رفتنمان هر روز خط می کشد بر روزهای گذشته و رفته و من نمی دانم عاقبت می رویم یا نه.. دیدن روی ماه خانواده به کنار دلم برای شیرینی های مامان پز تنگ شده است و هوای دو لپی خوردنشان خره به جانم انداخته 

****'

بندرت سریال می بیینم اما خدا نکند که از کتاب یا فیلم یا سریالی خوشم بیاید هرازگاهی باید بازخوانی یا باز بینی کنم. این روزها سریالی که چندسال پیش مجذوبش شدم را دانلود کردم و با دیدم و دیدم... این وسط به اقتضای کمبود وقت وقتی اهالی به خواب می روند یک قسمت می بینیم صبح ها اما خواب‌آلودم از این بی موقع های که دوست داشتنی هستند 

عقل تکرار دوست ندارد اما امان از دل که عاشق تکرار است

 

 

 

سمانه صبا
۱۱اسفند

سعی می کنم در همه جنبه های زندگی راه اعتدال در پیش بگیرم. در قران کریم هم یه جا صراحتا نوشته *خدا اعتدال را دوست دارد *

ولی خیلی جاها هم رعایت نمیشود البته که سعی ام را  می کنم اما موفق نمیشم. 

*****

گاهی دوستانی که سال یکبار از ما خبر نمی گیرند یکباره و ناگهانی انفجاری از هر اپلکیشن پیام رسانی که دستشان به ما می رسد برایمان پیام می گذارند باز که می کنی می بینی سوال دندانپزشکی دارند. 

***

همسر با عده ای از دکترهای خارج و داخل سمپوزیوم داشت با یک نام عجیب و غریب

خلاصه ست شیکی برایش مهیا کردیم و راهی سمپوزیوم مجازی اش کردیم و از آنجا که سروناز عاشق پدرش هست و ممکن یکباره وسط سمپوزیوم عشق دختری پدری گل کند و بپرد وسط سخنرانی بابا دکتر را فرستادیم مطبش که صدرا نیز راهی شد برای کشف محل کار پدرش

ماهم مادر دختری بودیم تا عصر که برگشتند. از صدرا نگویم که هرچه بدستش رسیده بود برداشته بود از دستکش تا کارتهای ویزیت سایرین

دکتر هم که اعتماد به سقفش به بلندای برج میلاد. یک‌تنه همه را گیم آور کرده بود... می گوید اطلاعات شان به روز نیست وچون مطالعه زیاد دارم می توانم براحتی بر غرور و دانش کاذبشان غلبه کنم

جامعه پزشکی ما به دکتر های سواد بالا و به روز نیازمنداست نه کاسب کارهایی به نام دکتر که مریض میشود گاو صندوق آن ها.

*****

وقتی همسایه مان که از قضا همسرش طلافروش هست ووپولدار یکساله برای بنده پیام پاکسازی پوست می فرستد و من توی رودربایستی قرار می گیرم و می روم و صورتم داغون می شود... روزی هزار بار خودم را لعنت می کنم چرااااا

****

 

 

سمانه صبا