زندگی رسم خوشایندی است

زندگی رسم خوشایندی است
نویسندگان

۱ مطلب در بهمن ۱۳۹۹ ثبت شده است

۲۵بهمن

مامان دو هفته اینجا بودند و رفتند. خانه بوی گل گرفته بود... غذاهای خوش‌مزه خنده های از ته دل و بازی های تمام نشدنی اش با صدرا.... خرت خرت چرخ خیاطی و.... 

دل تنگم. همه مان. 

....... 

تجریش را بالای و پایین کردم تا ساندویچ مورد علاقه اش را بیابم.. قسمت نبود.. یک شبی هر دو به رستورانی رفتیم و ساندویچ خاطره انگیز کالباس را خوردیم از آن ها که حال و هوای قدیم را داشت اما نتوانستم آن اغذیه را پیدا کتم به گمانم مانتو فروشی شده

..... 

مامان که اینجا بود شلوغ بودم. کلی کار عقب مانده در خارج خانه را به اتمام برسانم اگرچه همه آن ها با یک جلسه انجام نشد و باز باید بروم 

...... 

ادرس خانه مان که عوض شد مصر بودم برای دکتر پیش همان قبلی بروم. دوشنبه بچه ها را پیش عیال گذاشتم و با مامان رفتیم و ظهر برگشتیم.. عیال قرار مهم کاری داشت و ما دیر رسیدیم و وی بی ماشین رفته بود.... به قول عیال مادر دختری بروید بیرون برگشتنتان با خداست!

 

.... 

دیگر کانون نمی روم. تجریش شلوغ هست بسیار... عیال این روزها برو بیا زیاد دارد  گاهی می ماند بی وسیله. می مانم در خانه هم او راحت برود بیاید هم مدتی استراحت کنم.دونده گی ام زیاد بوده و خسته ام... خیلی

..... 

دکتر مشاورمان رمانم را خرید 

😉می گوید رمان دوست دارم

..... 

. خانه مان شبیه کتابخانه است.. درحال حاضر سه عنوان جلد عیال کتاب دارد یک عنوان من... گاهی هر چهارتایش می رود... کمدی از اتاق را برای کتب و بسته های پستی خالی کرده ایم... همکاری بچه ها دلنشین است. ازسروناز که کتاب می آورد تا صدرا که بسته ها را پشت نویسی می کند....

خدایا شکرت

سمانه صبا