زندگی رسم خوشایندی است

زندگی رسم خوشایندی است
نویسندگان

۲ مطلب در فروردين ۱۴۰۲ ثبت شده است

۱۹فروردين

ما سرانجام بعد از سه هفته به منزل برگشتیم، این مسافرت طولانی علاوه بر مزایای بی شمار، عیب های هم داشت و مهمترین آن خستگی بویژه برای بچه ها و خاصه سروناز بود، پوستمان هم آسیب دید چرا که واقعا رسیدگی به آن ممکن نبود. 

از مشهد بگویم که هر روز یکجا دعوت بودیم( اینجا باید قدر خانواده پُر شمار همسر را دانست😉) البته بعلت برگشت ما، هفت خانواده فرصت نکردند ما را دعوت کنند که آه حسرت از نهادمان بلند شد و صد حیف که چاره ای جز برگشت نبود. 

روز یازدهم هم خودم مهمانی گرفتم و تنها دعایم قبولی آن افطاری در پیشگاه خداوند ِجان بود.

در این مسافرت اما روتین زندگی ام بهم خورد، رسیدگی به پوست و بهداشت خانواده و نوشتن و...به هیچ چیز نرسیدم. 

بعد از آمدن اما تا سه روز دچار غم و دلتنگی بودیم چرا که یکباره آن همه هیاهو خوابید و ما ماندیم و خانه ی کوچکمان. قسمت وحشتناک ماجرا این بود که من دانستم از این ببعد چون کوزتی باید مرتب افطار و سحر و صبحانه و نهار و... بپزم🥴

ان شاء الله هیچکس از خانواده اش دور نماند اما اگر مصلحت خداوند در دوری است با آن کنار بیاییم و به جای نق زدن و افسردگی، خودمان را قوی کنیم و زندگی شادی را علیرقم دشواری هایش رقم بزنیم و چه بسا بسیار موفقیت ها در این دوری هاست. 

 

سمانه صبا
۰۷فروردين

اواخر بهمن به تکه ای از ایرانم سفر کردم که از دیرباز آرزوی رفتن به آن خطه را داشتم، تمام تلاشم را کردم که هر لحظه از بودن در آنجا لذت ببرم و استفاده کنم، که در این امر بسیار موفق عمل کردم و چنان ذهنم را از هر مشکلی خالی نگه داشتم گویی هیچ مشکلی آن جا نیست!تجربه ی بسیار نابی بود و من از نزدیک بخش بسیار بسیار کوچکی از آفرینش خدایم را لمس کردم و حظ بردم.

خدایا سپاسگذارم از اینکه این فرصت را در اختیارم قرار دادی

🌿🌿🌿

اسفندماه با سرعت سپری شد و سپس بعد از گذشت سالها، تصمیم گرفتیم با خودروی خود به زادگاهمان برویم و در بین مسیر برای اینکه خسته نشویم و از مسیر لذت ببریم هر شب جایی ماندیم و چند جای طبیعی و تاریخی را دیدیم. 

از جمله آبشار بسیار زیبایی در شهرستان مُجن، چشمه ی هفت رنگ، بنای عارف بزرگ بایزید بسطامی و ابولحسن خرقانی و... 

 

 در نیشابور؛ دکتر به دیدار مُراد خود؛ شیخ فریدالدین عطار رفت و ساعتها کنار مزارش نشست و شعر خواند و حظ فراوان بُرد. 

اما به هنگام ورود به مشهد و مسافرت ضربتی به شهرستانی برای عروسی یکی از نزدیکان دکتر و هوای سرد و بارانی، آنفولانزا گرفتیم و هریک گوشه ای افتاده و در تب بیماری می سوختیم و می ساختیم و امروز اندکی حالمان بهتر شده

و باز خدا زیباییم را شکر، که اگرچه بیماری داده اما درمان را نیز داده و من می دانم در بیماری چه گناهانی بخشوده می شود و از خدای بخشنده بابت این همه لطف ممنونم که به هر بهانه ای به بنده اش می بخشد و از گناهش می کاهد. 

🌿🌿🌿

ماه رمضان مصادف با آمدن بهار شد و در بین هیاهوی رفت و آمد و افطاری دادن ها. تلاش دارم حداقل یک جزء قرآنم را تلاوت کنم و باز دست نیاز به خداجان که لطفا آن را قبول کن یا الرحم الراحمین 

🌿🌿🌿

در این تفارن بهار دل و بهار زمین، دلم را بهاری کُن یا حی یا قیوم

🌿🌿🌿

چه زیباست که در دل طبیعت از خالق خلاقش یاد کُنیم و با ذکر صفات او اندکی از او سپاسگذاری کرده و دل را با یادش لطیف و زنده گردانیم 

ان شاء الله سال خوبی داشته باشید

 

سمانه صبا