زندگی رسم خوشایندی است

زندگی رسم خوشایندی است
نویسندگان

مهمان

پنجشنبه, ۵ اسفند ۱۴۰۰، ۰۸:۰۵ ق.ظ

ریحانه دخترخاله بیست ساله ام از مشهد آمده تا هم تجربه ی جدید تنهایی سفر کردن را کسب کند و هم سری به من بزند...این دختر عاشق بچه هایم هست و البته من هم وقتی همسن او بودم عاشق او و برادرش پارسا.

عیال هم مدتی نیست و من دایما برنامه می ریزم برای تفریح و تهران گردی ریحانه

خب تنها گزینه همیشگی تجریش گردی است و سپس باغ کتاب و شاید هم چیتگز

هفته پیش به چیتگر رفتیم و‌من تازه وارد ناشی دو کیلومتر در پیست دوچرخه سواری کردم و چنان می راندم که برخی ها از من ترسیده وفراررا بر قرار ترجیح می دادند...بیچاره صدرا که او هم با ترس از برخورد به احتیاط کنارم می راند..😉

لما بگویم در سی و‌اندی سال من چندماه پیش تازه از صدرا دوچرخه سواری یاد گرفتم و آنقدر خوشحال بودم این طلسم شکسته شده و من هم به جرگه دوچرخه سواران پیوستم گویی آپولو هوا کرده ام !!!یادگیری در ایام میانه سالی اما بسی شیرین تر است..حیف و صد حیف که چیتگر زما دور است و رفتن هر هفته ایش ناممکن.

خب حالا بروم اینها را بیدار کنم برویم تجریش...من هم که ته ام را بزنند سرم را بزنند تجریش هستم😄

امروز با گستاخی بلند شدم و اذان را خاموش کردم تا چون خرس بخوابم...شیطان صبح ها بدجور بر من مسلط است و از خدا هم اکنون خجالت می کشم و شرم دارم...

 

۰۰/۱۲/۰۵
سمانه صبا

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

کاربران بیان میتوانند بدون نیاز به تأیید، نظرات خود را ارسال کنند.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">