خیانت
شنبه, ۷ بهمن ۱۴۰۲، ۰۴:۵۹ ب.ظ
توی بوفه ی باشگاه نشسته ایم؛ صورتش از هیجان یا شاید شرم سرخ شده بود، چشمانش برق اشک شوق داشت، چنگالش را توی فیله ی گریل شده ی مرغ فرو برد و با هیجان گفت :عاشقم شده،عاشقم شده
نگاهم به کارتِ بانکی که اسم همسرش رویش نقش بسته بود و سویچ سواری که همسرش به سخاوت در این هوای بارانی تقدیمش کرده بود، کشیده شد، میل زیادی داشتم فیله های مرغ بلعیده شده ام را رویَش بالا بیاورم...
۰۲/۱۱/۰۷
متاسفانه خیانت زیاد شده، بیچاره همسرانی که زحمت می کشند برای راحتی و آسایش همسانی که دل و فکرشان جای دیگر است.