نصف جهان
چند باری به مهد هنر ایران؛ اصفهان رفته بودم، آخرینش برمی گردد به اواخر دهه ی هشتاد. در این تعطیلات دوباره عازم اصفهان شدیم ه
هَم دیداری تازه کرده باشیم، هَم بناهای تاریخی را به صدرا نشان دهیم تا با بناهای ارزشمند کشورش آشنا شود و بهتر درس اجتماعی را درک کند.
وقتی چشمم به زاینده رود افتاد دلم گرفت، من هیچ گاه زنده رود را بی آب ندیده بودم و گویی تصویر هولناکی از آینده ایران مقابلم است...( خدا نکند)
توی بازارهای سنتی میدان نقش جهان گشتیم و حظ بردیم و سوغات خریدیم
در مسجد جامع قدیمی اَش نماز خواندیم و چای مسجد خوردیم
مبهوت نقاشی های چهل ستون، وانک و عالی قاپو شدیم
در ارگ مورچه خورد در تونل زمان گویی حرکت می کردیم و تحسین می کردیم این همه نبوغ را
در مسجد شیخ لطف الله به سخاوت آدم دانایی پی به رازهای عجیب و غریب و هنر بی مثال طراحان بردیم و لذت چشیدیم
غذاهای سنتی اَش را ابتدا با احتیاط و سپس با ولع خوردیم و به به و چه چه که عجب غذایی!
روز آخر توی دالان های پل خواجو پیاده رویی می کردیم ناگهان آواز سنتی از یکی از دالان ها بلند شد، محو صدا شدیم و به گوش نشستیم
.. اندکی بعد آوای سنتی دیگری از کهنسالی ما را متوجه خود کرد و قدمی جلوتر نغمه ی از جوانی که گویی چهچه بلبل است... عجب چسبید پیاده روی صبحگاهی در پل خواجو با نغمه های دلنشین مردان هنرمند این خطه ی هنر پرور
🌿🌿🌿🌿
کوهی از کار دارم و اگر ده دست هم به من پیوند بزنند بازهم کم خواهم آورد... 🥴
سلام،
همیشه به گردش و تفریح عزیزم. من تا حالا سه بار ماموریت رفتم اصفهان هر دفعه بعد کار رفتم جاهای دیدنی و خرید و گردش . و یکبار هم گذری ۵ ساعت با خانواده اونجا بودیم دوست دارم سر فرصت برم بگردم این شهر زیبا را. منتها کسی تو خانواده پایه نیست اکثرا از اصفهان بدشان میاد ولی من دوست دارم.