زندگی رسم خوشایندی است

زندگی رسم خوشایندی است
نویسندگان

یک سالاد ناقابل

شنبه, ۵ بهمن ۱۳۹۸، ۰۹:۵۱ ق.ظ

نمی دانم آنقدر مادر روشنفکری هستم با انتخابهای فرزندانم براحتی کنار بیایم یا نه!

دوستی دارم که پدر و مادرش استاد دانشگاه هستند اما برادرش یک فروشگاه پروتئنی باز کرده است و خودش به لیسانس ریاضی اش قناعت کرده و مادر سه فرزند است ووخانه دار...خیلی هم حال دلش خوب است 

یا کسی را می شناسم پدز و مادرش نخبه و مهندس بودند و تقریبا تمام دخترهای همسن و سالش جلای وطن کرده و مهندس و دکتر و فلان فلان شده اند. اما خودش اینجا مانده و خانه داری را انتخاب کرده است و اگاهانه ۳ فرزند بدنیا آورده است و تمام زندگیش در فرزندان و همسرش خلاصه می شود...انقدر نگاهش به زندگی زیبا و پر از آرامش است که من نیز انرژی می گیرم .

...............

صدرا را بردیم جم سنتر تا اینبار یک شهربازی بدون بازی کامپیوتری را تجربه کند و الحق هم مکان جالبی بود ..از فرصت استفاده کرده و با همسر رفتیم تا چیزی بخوریم و فلافل را انتخاب کردیم ..نمی دانم همسر خوب توضیح نداده بود یا پیش خدمت خسته و گیج بود...خلاصه سفارش دو تا ساندویچ ما شد یک سالاد گنده که هر چی فکرش را بکنی تویش ریخته بودند به اضافه دوتا فلافل داخلش!

سالاد تمام شد و نگاهایی با همسر رد و بدل کردیم در نهایت قبض را مرور کردیم و فهمیدیم شام ما همان سالاد بوده با دو تکه فلافل و یک قیمت نجومی..هم خنده مان گرفته بود هم حرص مان در آمد..

دست اخر شام ما شد...مانده های هویچ پلوی ظهر

 

۹۸/۱۱/۰۵
سمانه صبا

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

کاربران بیان میتوانند بدون نیاز به تأیید، نظرات خود را ارسال کنند.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">