زندگی رسم خوشایندی است

زندگی رسم خوشایندی است
نویسندگان

یاد ایام

چهارشنبه, ۲۰ فروردين ۱۳۹۹، ۰۹:۴۹ ب.ظ

اینو می نویسم بعدا برایم یادآوری شود روزهای کرونایی ام چگونه گ گذشت

ساعت ده از خواب بلند می شوم(متاسفانه)  عیال لپ تاپ روی شکم بروی کاناپه لم داده و می نویسد و با دیدن روی ژولیده ام می خندد.

 خلوتمان با بیدار شدن صدرا و بلافاصله سروناز شروع نشده تمام می شود

بساط صبحانه مفصل توسط عیال و کلنجار من با صدرا بر سر خوردن صبحانه و سرونازی که روی پای پدرش لم داده و لقمه های مورچه ای از پدرش دریافت میکند

ساعت خیلی خوش بینانه 11 شده است! 

بعد رسیدگی به بهداشت سروناز و مراحل پاکسازی پوست و زدن کرم روزانه و رسیدگی ب ظاهر زولیده.. 

سپس فرستادن پسر و پدر برای درس خواندن و انجام تکالیف درخواستی معلم ومن از ب بسم الله تا تای تمت خانه را تمیز می کنم و برق می اندازم و کیف می کنم

بعد از دوساعت برگشت پدر و پسر از اتاق درس و رفتن پسر به بازی با دوستانش در حیاط. 

وعده نیم روزی و خواباندن سروناز و پای لپ تاپ و تند تند رمان نوشتن تا ساعت 3

این بین سر زدن به اشپزخانه و نهار درست کردن

بعد از صرف نهار و جمع جور مختصر دوباره... باز با کله پریدن شب لب تاب تا 7 نوشتن

سپس شام و گپ و گفت با خانواده و بازی با بچه ها

اخر شب هم شام کمی تلویزون و کرمهای شبانه و چرخش در نت و... سر وکله زدن با بچه ها در ساعت 12 شب برای خواب 

گاهی قصه بالا کمی تغییر میکند مثل خواندن نماز و وعده و عیدم با خدا 

و قصه شب 

از کمکهای بی دریغت ممنونم مهربونم

۹۹/۰۱/۲۰
سمانه صبا

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

کاربران بیان میتوانند بدون نیاز به تأیید، نظرات خود را ارسال کنند.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">