زن داداش عجیب دوستم
شنبه, ۲۷ ارديبهشت ۱۳۹۹، ۰۴:۲۴ ب.ظ
من:کی برگشت؟
او:چند ماهیه
من:همسرش ناراحت نیست؟ کنار اومد؟
خندید.
خندان گفت:خانمش مخالف بود
تعجب زده گفتم:زندگی تو المان دوست نداشت؟
او:، نه نداشت.. میگه چرا بریم سگ دو بزنیم برای پیشرفت ووترقی اونا... حیف از ایرانمون نیست...اصلا من دلم می خواد قلت بزنم روی فرش دستباف ایرونی که پهن شده تو هالمون.. اونجا برم رو کف پارکت 10متری باید قلت بزنم
نمی دانم شوخی می کرد یا جدی
گفتم :الان کجاست
گفت:یک شرکتو از ورشکستگی تو کرمان نجات دادن. اونجا مشغلون.. خانمش کلی با اقوام دور و نزدیک کرمونیمون رفت و امد داره.. و اونقدری که اونا رو می شناسه من نمی شناسم
و....
گوشی را که گذاشتم. لختی به فکر رفتم و دورادور از این ادم عجیب خوشم آمد
ایران چقدر به امثال حسابی ها و چمرانها و قریبها و... نیاز دارد
۹۹/۰۲/۲۷
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.