زندگی رسم خوشایندی است

زندگی رسم خوشایندی است
نویسندگان

گنگر و لنگر

پنجشنبه, ۵ تیر ۱۳۹۹، ۰۹:۱۷ ق.ظ

یکماه کامل پیش مامان و بابا ماندیم

با دو تا بچه بازیگوش و سه برادرزاده بازیگوش تر. 

پدر و مادرم عجب صبری دارند حتی یکبار خم به ابرو نیاوردند.. الهی صد و بیست سال شوند 

خوشبحال بچه هایم که چنین پدربزرگ و مادربزرگ به قول صدرا پایه ای دارند... صمیمت به جای رسید که "نرگس" و مجتبی "به جای مامانی و بابایی به کار برده می شد.. غر می زدم پدر و مادرم دعوایم می کردند و می گفتند" ما راحتیم تو کار نداشته باش"

مشهد ییلاقی دارد به نام شاندیز و در امتداد إن ابرده و زشک.. در زمانهایی که هوا خیلی گرم می شود آنجا هوا خنک و دلپذیر است. برادرم ویلای با صفایی در ابرده داشت که شبها با پشه بند مامان دوز به حیاط باصفا یش می رفتیم و زیر باد سرد آسمان شب رصد می کردیم و کیف دنیا را می بردیم و عظمت خداوند حیرت زده مان می کرد

دلم هوای یک خانه باغ کرده است. اطراف تهران گران است و مازندران شلوغ.. به فکر افتاده ایم در سمت گیلان آن دور دورها یک خانه باغ بخریم. اما پولمان کم است و یاری خدا را می طلبیم. 

اگر موفق شدیم به مرور خانه ای چوبی جای بنای کلنگی اش می سازیم. 

آنچه دلم خواست نه آن می شود هرچه خدا خواست همان می شود

خدایا شکرت که می گویم شکرت

**************

کتاب فعلا با استقبال خواننده های آشنای دور برم مواجه شده است، از برخی موضوعات دلخور بودم و حس می کردم ادمهایی که به خوب بودنشان شکی ندارم رفتار مغرضانه ای در چاپ کتاب در پیش گرفته اند. حس می کردم حسودیشان شده و با تمسخر کتاب خودشان را آرام می کنند

اما به خودم امدم و دیدم کتاب اگر خوب باشد خودش بالا می آید و نیاز به اینها نیست. 

برای من لایک خدا کافیست🤗

 

۹۹/۰۴/۰۵
سمانه صبا

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

کاربران بیان میتوانند بدون نیاز به تأیید، نظرات خود را ارسال کنند.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">