سفر
شمال را دوست دارم اما گیلان را طور دیگر
از زخم های عمیق خودخواهی و نادانی انسانها تا حدی در امان مانده و طبیعت سبزش کمتر دچار اسیب و دست درازی شده است.
ویلا در روستای اوشیان در کنجی خلوت به دور هیاهو میان صاحبان اصلی اش قرار داشت.شبهایش پر ستاره و اندکی دهشتناک.
از زیرآبشارها گذر کردن و دست بردن زیر چشمه های خنک و جوشان بگذرم
پای برهنه روی ماسه های خیس گذاشتن و خیس شدن لباس با حمله موج ها به ساحل را به جان خریدن
و
شبهای صاف دریای ارام و رصد چشمی مشتری و چهار قمر عیان و ذات کرسی و دب اکبر و ستاره قطبی
تا شلاقهای دل چسب باران تند ناگهانی و فرار خندان ما به خانه
و نوازش نسیم دریا در غروب دل انگیز طلایی رنگ خزر
ونم نم باران روی چشمان بسته ام لابلای جنگل
و لذت چیدن تمشکهای سیاه ترش و شیرین بوته های خزنده و رونده روی زمین
و مزه ترش لواشکهای محلی
و خدا میان همه آنهاجاری بود
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.