سالگرد ازدواج
سالگرد عروسی مان عیال کیک خرید واز بس بچه ها هول بودند با شیر سرد کیک را یه لقمه کردیم و یک تکه برای دوست صدرا بردیم. کیک کاکائوی کوچک عاشقانه.
بعد هم طبق سالهای گذشته همان برنامه مهیج و البته پر هزینه را اجرا کردیم الحق و الانصاف هم خوش گذشت و چشم برهم زدنی تمام شد.و با چند عکس شد خاطره ی سالهای بعد به شرط حیاتمان.
یک چیزهایی امسال عوض شده بود...سروناز بزرگتر و شیرین تر و نگهداری اش سخت تر... صدرا عاقل تر و کنار امدن با او راحت تر.. عیال صبورتر و خندان تر... و من :خودم می دانم و. خدای خودم
خدا رو شکر کادوی سور پرایزی عیال هم به نتیجه نرسید😆
خودمان را در بند کادو قرار نداده ایم و بی توقع هستیم اگر طرفین هم تهیه کند قدرشناس محبتش می شویم هر دو.
به علتی با برادر کوچکم تماس گرفتم و وقتی متوجه شد به شوخی یا جدی گفت :، استوری می کردی بقیه ببینن! خندیدم و چیزی نگفتم
بعد با خودم گفتم تا کی زندگی های خصوصی مان را لحظه به لحظه جار بزنیم و رفاه مان را توی چشم دیگران فرو کنیم.
به قول دیالوگ یک فیلم "خاطره مال البوم توی گنجه هست نه جای دیگه!
عیال از شهربازی رفتمان در شمال فیلم گرفته آنقدر خنده دار است که باورم نمی شود این جیغ جیغو ها در دهه های 50 و 60 و 80 هستند
دقیقا تا کی زندگی خصوصی رو ویترین عمومی کنیم
مبارکه سمانه جان