ساعت پاندول دار جهیزیه
شنبه, ۱۹ مهر ۱۳۹۹، ۰۴:۵۴ ب.ظ
دکتر شجریان را خیلی خیلی دوست داشت برعکس جوگیرهای دیگر کابران ایستاگرام.
وقتی شنید پکر شد بغض کرد. تمام موزیک های ماشین وگوشی همراه اش شجریان بود و بس
گاهی هم خوانی هم می کرد انصافا صدایش هم گرم و گیرا ست
با بچه ها تنهایش گذاشتیم و رفتیم پارک. نیاز به خلوت داشت
.*********
ساعت قدیمی مان را طی یک اقدام انتحاری عوض کردم. دوازده سال همرهمان بود چند سالی می شد پایه اش شکسته بود و پاندولش گم شده بود. حتی چهره نخستش را که مامان از بازار برای جهیزیه ام خریده بود را درست به یاد ندارم.. در کنج خاک خورده ای از ذهنم یک تصویر ناواضح یادم می آید و بس
ساعت را تفدیم مطب همسر کردم 😬
و این ساعت جدید زیبایی من
۹۹/۰۷/۱۹
وای چقدر قشنگه
مبارکتون باشه
مینا کاریه؟
من امروز از رو وبلاگ دکتر ربولی باهاتون اشنا شدم
نوشتنتون برام دلنشین بود به خصوص سلیقه اتون که خیلی شبیه خودم بود
از این به بعد میخونمتون