روال عادی زندگی
حساب کردم بعد از چهل روز بلاخره روال عادی زندگی از سر گرفته شد.
مادر دکتر را با سلام و صلوات راهی کردیم و جای خالی اش تا چند ساعت حس می شد
🌿
به دوست قدیمی ام به هر مناسبتی پیام می دادم و میل داشتم باب گفت و گو را چون گذشته با او باز کنم، اما در مقابل پیام های بلند بالای من تنها لایک می زد و گاهی هم می دید اما بی واکنش؛ابتدا دلخور شدم چرا چنین می کُند و به سردی رفتار می کند، بعد از اندکی کلنجار با خودم متوجه شدم باید به او و البته خودم احترام بگذارم، به او برای اینکه علاقمند نیست با من دوباره بنای دوستی و ارتباط بگذارد و به خودم برای اینکه بی جهت دوستی ام را به او تحمیل نکنم.
🌿🌿🌿
یک هزار آفرین به خودم برای خویشتن داری و شکیبایی و حُسن خُلق در برابر مهمان مذکور. از اینکه توانسته ام به رشد چشمگیری دست پیدا کنم و بر افکاری که به احساس و در نهایت رفتار می انجامد، کنترل داشته و عاقلانه و با تفکر حل مسله کنم بسیار خُرسند هستم..
دوست خوب نعمت است یکی از این عاقلان ِ هوشمندِ پُر تلاش خانم مهناز جعفری هستند از دوست وبلاگ سابق که سعی دارم همیشه از او بیاموزم. نیکو رفیقی است در این دنیای بی خبری و بی بصیرتی
🙋🌿
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.