تیشه به ریشه ی خود زدن
من همیشه تلاش دارم به اعتقادات و سبک زندگی دیگران، احترام بگذارم. با همه در صلح و ادب رفتار کنم. چرا که اسلام واقعی احترام و حُسن خلق را بسیار توصیه کرده و در داستانهای پیامبران و بزرگان و ائمه نیز، این مرام و سیره هویدا است.
ماجرای غم انگیزی بر من روی داد. در سفر استانبول یکی از آشنایان هم توی تور ما بود برخلاف من و خاله و دختر خاله ام که محجبه بودیم و یک سری خط قرمزهای را برای خودمان داشتیم و نه تنها مختص ایران بلکه هرجای دنیا هم باشد ما پایبند آن هستیم، این آشنای ما سبک زندگی و اعتقاداتش زمین تا آسمان با ما فرق می کرد. ما به او و نوع نگاهش احترام گذاشتیم و هرگز او را زیر سوال نبردیم که چرا چنین و چنان هستی. اما دو دائما بر ماخرده می گرفت، بر پوشش و حجاب ما، تفکرات ما، نماز ما و... و علنا ما را مسخره می کرد که مثلا چرا توی مسجد نماز می گذارید و.. اما ما تنها به لبخند ماجرا را فیصله می دادیم. سفر به خوشی تمام شد
اما متوجه شدیم او همه جا بین اقوام از ما غیبت کرده است؛ او ما را اُمل خطاب کرده و دشنام های زیادی به اعتقادت ما داده و ما را خرافاتی خوانده( احتمالا بخاطر خواندن آیت الکرسی و صلوات و..)سپس به هریک از ما صفاتی داده.
من ابتدا خشمگین شدم و خواستم واکنشی نشان دهم اما با مرور کتب های خوانده شده و احادیث و اشعار بزرگان مبنی بر پرهیز از مجادله، سکوت، بی اعتنایی و...
دُرُست تر دیدم هیچ واکنشی نشان ندهم و وقار خودم را با سکوت نشان دهم، اتفاقا نتیجه ی جالبی هم داشت و خود فرد منفور فامیل شد و سخن از بی اعتمادی به وی، در همه جا پیچیده بود.
رفتار او هنوز هم برای ما جای شگفتی و تاسف دارد، او که از ما، نه بی احترامی، نه عتاب و خطاب دیده بود چرا اینگونه کرد؟!
امیدوارم جامعه ما آنقدر فرهیخته و دانا شود که به هر انتخابی( تا جایی که به زندگی دیگران آسیبی وارد نشود)احترام بگذارد و یکدیگر متهم به خرافاتی، اُمل بودن، سزاوار جهنم و مغضوب خداوند و... نکنند!!!
اگر معنای دموگراسی رو عمیقا درک می کردیم و بهش ایمان داشتیم