امام حسین علیه السلام و حضرت مولانا
دین داران عامیانه، اسطوره را بیشتر می طلبند غالب مبلغان دینی تمام هم و غم خود را بر تحریک عواطف مسلمانان قرار داده اند، در مدل دین داری عامیانه یزیدیان از امام حسین علیه السلام و اصحابش سهم بزرگتری دارند! زخم های تن حسین همیشه به رخ کشیده می شود و مردم را دعوت می کنند به عمق این فجایع بیندیشند و بخاطر آن بگریند!!!
در دین داری عارفانه؛ جای اینکه قساوت ستمگران را ببیند روح عاشق امام حسین علیه السلام را می بیند، و طبق اخلاص نهادن همه چیز خویشتن را می بیند، گذشت را می بیند و چه منظره ای زیباتر از گذشت؟! زیباترین حادثه عالم انسانی؛ گذشت است، هر چه گذشت عظیم تر و وسیع تر و عمیق تر زیباییش بیشتر. مولوی خود را مصداق و نمونه بسیار کوچکتر از امام حسین علیه السلام می بیند، این عاشق کوچک وقتی خود را مقابل عاشق بزرگتر می ببیند سر خضوع و تسلیم فرود می آورد.
مولوی هم گذشت؛ ازمال و منال بسیار، از حرمت، از مورد اعتنا و احترام همگان بودن، از جوانی اش...
اما پاکبازی مطلق امام حسین علیه السلام بود، از گذشتن مال و رفاه تا آبرو و جان و تعلقاتش. او نه یک بار بلکه بارها شهید شد؛ با سلب هر حقی، با شهادت هر یاری، با خوردن هر تهمتی.
بر شخصیت، و حرمت و آبرویش حمله کردند، بدنامش کردند، محصورش کردند چه بسا محصورتر از هر زندانی، در نهایت تنهایی و بی پناهی رنجی بر او تحمیل شد که صدبار از رنج تیغ و شمشیر سخت تر بود، این زجرهای روحی بسی سخت تر از زجرهای بدنی بود. حادثه کربلا برای مولوی چون در زندان شکستن و رهایی از قفس تن است.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.