سرماخوردگی خر است
دکتر چمبه برای یک کنگره چند روزی به سفر رفته بود. من و بچه ها از خوشحالی بالانس می زدیم( نه بخاطر نبود دکتر چمبه، بلکه بخاطر ماشین توی پارکینگ و برنامه هایی که با هیجان با بچه ها می ریختیم برای تفریح) اما خوشحالیمان زود زایل گشت...سواری مان کل هفته و آخر هفته تو تعمیرگاه بود و هست!
و من کل روزهای خانه نشینی را به درست کردن سوپ و فرنی و آش یا دم کردن دمنوش های متنوع، یا دود کردن اسپند، خاکشیر و یا بخور دادن شغلم پخته و....
گذراندم!
( دخترکم سرماخورده بود و در تب می سوخت و سرفه امانش نمی داد و کنار همه این اتفاقات مبارک، به شدت با خوردن دارو مقابله می نمود!!!!!)
🌿🌿🌿
دلم هوایی شده برای زندگی در یک جای آرام؛ مثل کیش.
من یک موتور سه چرخه برقی سه نفره می داشتم و کودکانم را در عقب نشانده بودم در حالیکه از کنار خلیج فارس نیلگون می گذشتیم و نوای خوش مرغان دریایی و امواج خلیج همیشه فارس مان، به گوشمان می رسید، در آرامش به سوی کارهایمان پیش می رفتیم.( تو موتور سه چرخه، دکتر چمبه جا نمی شد و مجبور بود پیاده به دنبال ما بدَوَد.😉)
بچه ها که مریض میشن، ادم دوبار مریض میشه ... یکی برای مراقبت از بچه و یکی سر نگرانی سلامت بچه.
شربت نوسکاف یا ایپوکاف یکیشون خوشمزه اس (خدایی یادم نمیاد کدومشون بود ولی مزه گریپمیچر میداد) امتحان کن شاید خورد.